جنگهاى فجار در تاریخ عرب
کتاب: فروغ ابدیت، ج 1، ص 181
نویسنده: جعفر سبحانى
شرح این گونه حوادث از قلمرو بحث ما بیرون است،ولى براى اینکه خوانندگان گرامى از این جنگها(بنا به نقل گروهى از مورخان)که در یکى از آنها رسول اکرم شرکت داشت،بى اطلاع نباشند،به طور اجمال به علل و کیفیت آنها مىپردازیم:
عرب جاهلى،تمام سال را با جنگ و غارت بسر مىبرد،و ادامه این وضع زندگى آنان را مختل مىساخت.از این جهت،فقط در ظرف سال،در چهار ماه(رجب،ذى القعده ذى الحجه، محرم)جنگ را تحریم مىکردند،تا در این مدت بازارهاى تجارتى خود را باز کنند،و به کار و کسب بپردازند. (1)
روى این تصمیم،در طول این چهار ماه،بازارهاى«عکاظ»،«مجنة»،«ذى المجاز»،شاهد اجتماعات شگفت انگیزى بود،و دوست و دشمن،کنار یکدیگر به داد و ستد و ابراز تفاخر مىپرداختند.سرایندگان بزرگ عرب،سرودههاى خود را در میان آن محافل مىخواندند.خطیبان معروف،سخنرانى مىنمودند.یهودیان و مسیحیان و بت پرستان،با کمال اطمینان از گزند دشمن،عقائد خود را به جهان عرب عرضه مىداشتند.
ولى در طول تاریخ عرب،چهار بار این سد شکسته شد و بعضى از قبائل عرب،به جان یکدیگر افتادند،و چون این جنگها در ماههاى حرام اتفاق افتاد،نام آنها را جنگ«فجار»نهادند.اینک به طور اجمال به آنها اشاره مىکنیم:
فجار نخست:طرفین درگیر در این جنگ،قبیله«کنانه»و«هوازن»بودند و علت جنگ را چنین مىنویسند که:مردى،به نام بدر بن معشر،در بازار«عکاظ»،براى خود جایگاهى ترتیب داده بود،و هر روز بر مردم مفاخر خود را بیانمىکرد.روزى شمشیرى به دست گرفته گفت:مردم،من گرامیترین مردم هستم،و هر کس گفتار مرا نپذیرد،باید با این شمشیر کشته شود.در این هنگام مردى برخاست،شمشیرى بر پاى او زد و پاى او را قطع نمود.از این جهت،طائفه دو طرف بهم ریختند،ولى بدون اینکه کسى کشته شود از هم ستبرداشتند.
فجار دوم:سبب جنگ این بود که زن زیبائى،از طائفه«بنى عامر»،توجه جوان چشم چرانى را به خود جلب کرد.آن جوان،از او درخواست کرد که:صورت خود را باز کند.آن زن اباء نمود،جوان هوسباز پشتسر او نشست و دامنهاى دراز زن را با خار بهم دوخت، به طورى که موقع برخاستن صورت آن زن باز شد.در این هنگام هر کدام قبیله خود را صدا زدند،پس از کشته شدن عدهاى دست از هم برداشتند!
فجار سوم:مردى از قبیله«بنى عامر»،از یک مرد«کنانى»طلبکار بود.مرد بدهکار امروز و فردا مىکرد.از این جهت مشاجره میان این دو نفر درگیر شد.چیزى نمانده بود که دو قبیله همدیگر را بکشند،که کار را با مسالمتخاتمه دادند.
فجار چهارم:همان جنگى است که پیامبر در آن شخصا شرکت نمود.سن او را در موقع بروز جنگ،به طور مختلف نقل کردهاند،عدهاى مىگویند:پانزده یا چهارده سال داشت،برخى نوشتهاند که:بیستسال داشت،ولى چون این جنگ چهار سال طول کشید از این جهت ممکن است تقریبا تمام نقلها صحیح باشد. (2)
ریشه نزاع را چنین مىنویسند که:نعمان بن منذر،هر سال کاروانى ترتیب مىداد،و مال التجارهاى به عکاظ مىفرستاد،تا در مقابل آن پوست و ریسمان و پارچههاى ربفتبراى او بخرند و بیاورند.مردى از قبیله«هوازن»،به نام«عروة الرجال»،حفاظت و حمایت کاروان را به عهده گرفت،ولى«براض بن قیس»کنانى،از پیش افتادن مرد هوازنى سخت عصبانى شد،پیش«نعمان بنمنذر»رفت و اعتراض نمود.ولى اعتراض او ثمر نبخشید،آتش خشم و حسد در درون او شعله مىکشید.پیوسته مترصد بود که در اثناء راه«عروة الرجال»را از پاى در آورد و سرانجام در سرزمین«بنى مره»او را کشت،و دستخود را با خون مرد«هوازنى»آلوده ساخت.
آن روزها قبیله«قریش»و کنانه با هم متحد بودند،و این جریان موقعى اتفاق افتاد که قبائل عرب در بازار عکاظ سرگرم داد و ستد بودند.مردى قبیله قریش را از جریان آگاه ساخت،از این جهت قبیله قریش و کنانه پیش از آنکه قبیله هوازن از جریان آگاه کردند،دست و پاى خود را جمع کرده رو به حرم(چهار فرسخ از چهار طرف مکه را حرم گویند و جنگ در آن نقطه میان عرب ممنوع بود)آوردند.ولى طائفه هوازن،فورا آنان را تعقیب کردند و پیش از آنکه به حرم برسند،جنگ میان دو گروه درگیر شد.سرانجام، تاریکى هوا سبب شد که دست از جنگ بردارند،و این خود فرصتى بود که قریش و کنانه راه حرم را در تاریکى پیش گیرند و از خطر دشمن ایمن شوند.از آن روز به بعد،گاه و بیگاه قریش و متحدین آنها از حرم بیرون مىآمدند و جنگ مىکردند.در بعضى از روزها، رسولخدا همراه عموهاى خود در جنگ-بطورى که قبلا گفته شد-شرکت مىکرد.این وضع چهار سال ادامه داشت،بالاخره جنگ با پرداختن خونبهاى کشتگان«هوازن»که بیش از قریش کشته داده بودند،خاتمه پذیرفت. (3)
پىنوشتها:
1. از آیه 36 سوره توبه استفاده مىشود که تحریم جنگ در این چهار ماه ریشه مذهبى داشته و عرب جاهلى به پیروى از سنت ابراهیم«ع»آن را محترم مىشمردند.
2. «تاریخ کامل»،ج 1/358-959،سیره ابن هشام»،پاورقى،ج 1/184.
3. «سیره ابن هشام»،ج 1/184-187-در گذشته یادآور شدیم که تحریم در ماههاى حرام،ریشه دیرینه مذهبى داشته است و چون جنگ«فجار»،چهار سال ادامه داشته است، شرکت رسول گرامى گذشته بر اینکه ممکن است جنبه دفاعى داشته،احتمال دارد در غیر ماههاى حرام بوده باشد و لفظ«فجار»به خاطر این گفته مىشود که آغاز جنگ در ماههاى حرام بوده است نه اینکه تمام آن در این ماهها بوده است.
کلمات کلیدی :